ترانه آذری لاله لر

لاله لر

یازین اولینده گنجه چولونده
چیخیبدی گنده دیزه لاله لر
یاغیشدان ایسلانان یاپراقلارینی
سریپلر دره یه دوزه لاله لر

خیالیمدان نه لر گلیب نه گچر
یاز گلر ائللره دورنالار گوچر
بولاغلار سماور آغ داشلار شکر
بنزیر چمنده کوزه لاله لر

میلیم اوزونده کی کارا خالدادی
هیجرانین درمانی ایلک ویسالدادیلاله لرر
نه واخدیر آشیقین گوزی یولدادیر
بیر گوناخ گله سیز بیزه لاله لر

در روزهای اول بهار، در دشتهای شهر گنجه
لاله ها دوباره تا زانوی آدم می رسند
و برگهای خیس از باران شان را
بر دره ها و دشت گسترانده اند، لاله ها …

چه چیزهایی در خیالم می آیند و چه چیزهایی می گذرند
بهار به سرزمین ما می آید و درناها کوچ می کنند
چشمه ها سماوراش باشند و سنگهای سفید شکر
در میانِ چمن لاله ها به ذغال های سرخ شده می مانند، لاله ها…

میل من به آن خال سیاه صورت توست
هم چنان که علاج هجران در نخستین وصال است
از کی تا حالاست چشم من به راه است
آه اگر روزی به خانه ی ما مهمان می شدید ای لاله ها… لاله ها… لاله ها…